پرتغالیها در قشم
مترجم: حمید زیبایی (2)
ویراستار علمی: مریم صفائی (3)
اگرچه جزیرهی قشم (4) که در زبان عربی بعنوان «جزیرهی الطویلا» شناخته شده، بعنوان نزدیکترین جزیره به هرمز ناشناختهتر از هرمز است، اما در واقع بزرگترین جزیره در خلیجفارس محسوب میشود. (تصویر شمارهی 1). جزیرهی قشم با طولی معادل 122 کیلومتر مربع و عرض متوسط 18 کیلومتر و مساحت کل معادل 1445 کیلومتر مربع، در فاصلهی 22 کیلومتری از جزیرهی هرمز واقع شده است. جنوب بندرعباس بواسطهی تنگهی کووران (5) که معمولاً در منابع انگلیسی بعنوان تنگهی کلارنس (6) و به افتخار پادشاه ویلیام چهارم (7) شناخته شده از سرزمین اصلی جدا گردیده است. (8) با این وجود، درست است که تاریخچهی آن از اوایل قرن چهاردهم تا اوایل قرن هجدهم روابط تاریخی تنگاتنگی با ایران صفوی، شرکت هلندی هند شرقی، کمپانی هند شرقی و کشور پرتغال داشته اما به اندازهی هرمز شناخته شده نیست. به نظر میرسد که در سابقهی تاریخی، قشم برای اولین بار در گزارشهای دریاسالار الکساندر نئارخوس (9) و در مسیر بازگشتش از دهانهی رودخانه سند به شوش دیده شد و به نقل از استرابو، (10) پلینی (11) و آریان (12) که همگی میگویند: نئارخوس جزیرهیی را به نام اوآرآکتا (13) در پایین خلیج فارس مشاهده کرده است. قشم اولین بار در سال 1764. م بوسیلهی جغرافیدان فرانسوی به نام ژان باپتیست بورگیگون دآنویل (14) مورد شناسایی قرار گرفت که در آن به شباهت میان اوآرآکتا و براکت (15) اشاره شده بود؛ براکت نامی بود که مابین سالهای 1586 تا 1605. م و در رابطه با جزیرهی کوییزوم یا برخت (16) توسط پدرو تکسییرا (17) ذکر شد، در واقع تکسی برا صرفاً آنچه را که به صورت متداول استفاده شده بود را تکرار مینمود.
نامهای قشم و برخت در آثار عبدالکریم، ب، محمد نیمدیهی، سمرقندی، جعفری و ابن ماجد (18) یافت میشود. آیین، (19) دریافت که برخت میتواند با روستای کوشه در مرکز قشم، جایی که در آن آرامگاه شیخالبرخه یا برخ در اوایل قرن بیستم به ثبت رسیده، مرتبط باشد. (20) با توجه به گفتههای نیمدیهی بین سالهای 1439 تا 1440، برخت یک قصر سلطنتی بوده است. (21) منابع قبلی جغرافیای اسلامی مانند بلاذری، نویسندهی ناشناس اخبارالصین والهند از 851، طبری، اصطخری، یاقوت و ابن خردادبه از قشم بعنوان جزیرهی «ابر کاوان» یا «بنی کاوان» و گاهی اوقات لافت یا لافت، نامی که هنوز هم توسط دومین شهر بزرگ قشم حفظ شده است، یاد میکنند. (22) ابن خردادبه در توصیف بنیکاوان، از آن بعنوان ایستگاهی مابین کیش و هرمز در مسیر دریای هند و چین یاد میکند. (23)
قشم اصولاً بدلیل ارتباطش با هرمز مورد اهمیت بود. اگر چه منابعی برای توصیف این موضوع نداریم، اما احتمال باستانی قابل توجهی وجود دارد که در سال 1301، به هنگام واکنش به حملهی تاتار، حاکم هرمز بهاءالدین ایاز، بخش قابل توجهی از مردم خود و همچنین دربارش را به قشم منتقل کرد. (24) روابط نزدیک بین قشم و هرمز نیز نشان دهندهی این حقیقت است که در سال 1417 قمری، قطبالدین تهمتن سوم، فیروزشاه، پادشاه هرمز مجبور شد تا پس از کنارهگیری از قدرت به نفع پسر ارشدش سیفالدین، به قشم رفته و گوشهنشین شود. (25) اهمیت واقعی قشم برای اولین بار در متن نامهی غربی ارسالی توسط آلفونسو دآلبو کوئرک (26) به دون فرانچسکو آلمیدا، (27) نایبالسلطنه هند و احتمالاً در نوامبر 1507 مشخص گردید. وی در جایی از نامه اشاره کرد که هرمز آب آشامیدنی خود را از جزیرهی کناری اورمز بنام قشم تأمین میکند. در این جزیره که از جزیرهی اورمز بزرگتر است. دامپروری و کاشت جو، گندم و ارزن انجام میشود و پادشاه آن خانههای متعدد در آنجا داشته و به هنگام شکار در آنجا اقامت دارد. (28)
اگرچه امروز قشم مکانی نیست که باروری و کیفیت خاکش، پتانسیل کشاورزی و منابع آبی و همچنین موقعیت قرارگیری آن در کنار هرمز و آنگونه که آلبوکوئرک اظهار نموده بود، بازدید کنندگانش را تحت تأثیر قرار دهد. نقش قشم بعنوان منبع اصلی آب برای هرمز به دفعات در آثار ادبی تکرار شده است و حتی در برخی از نقشهها هم به آن اشاره گردیده است. (29) آثاری از مدیریت آب در سرتاسر جزیره قابل مشاهده است. آب انبارهای سرپوشیده و روباز به همراه چاهها و آبندها یک پدیدهی رایج هستند، با این حال سطح بارش باران میتواند بسیار متغیر باشد. برای مثال، بین سالهای 1960.م و 1989. م متوسط بارش باران در سال 155 میلیمتر بوده اما در پنج سال گذشته سطح متوسط بارش باران فقط 55 میلیمتر بوده است. بین سالهای 2002 تا 2003 . م سطح بارش باران تنها 36 میلیمتر و در سالهای 2003 تا 2004. م سطح بارش فقط 10 میلیمتر بوده است. (30) با وجود این شرایط توصیف شده در اوایل قرن شانزدهم، گسپر کوریا (31) نوشته که، روزانه 1000 بشکه آب به وسیلهی قایقهای کوچک از قشم به هرمز منتقل میگردیده است. (32) بومیان از طریق ماهیگیری و کشاورزی زندگی میکنند و تولیدات جزیره اعم از خرما، گندم، سبزیها، کمی انگور، انبه و هندوانه برای امرار معاششان کفایت میکند. آنها تعداد بسیار کمی گاو و گوسفند دارند اما پرورش بز به میزان قابل توجهی رونق دارد. امروزه ظرفیت ارائهی 385 هزار لیتر آب یا 1000 بشکه در روز فوقالعاده به نظر میرسد. (33) اگر این موضوع صحت داشته باشد به سختی میتوان از نتیجه آن صرفنظر کرد چرا که سطح بارش در اواخر دوران قرون وسطی و اوایل دوران جدید باید بسیار بیشتر از دهههای اخیر بوده باشد. در سال 1604 پدرو تکسی یرا به بخشی از انتهای شرقی قشم اشاره نمود که اگر منظور او همان نقطهیی بوده باشد که از خارج از جزیرهی قشم (کوییزوم) (34) دیده شده، تعداد زیادی نخلستان، باغ و چاههای پر آب دارد و بیشتر اضافه مینماید که این جزیره بسیار کوچک حاصلخیز است و در زمانی که پرجمعیتتر بوده همه نوع محصول از جمله گندم، جو، میوهها و سبزیها را به شکلی مناسب و با کیفیت خوب و در مقدار زیاد دارا بوده است. (35) با این حال به نظر میرسد که تا اوایل قرن نوزدهم شرایط بدتر شده است. مدرکی از مأموران کمپانی هند شرقی و نیروی دریایی بمبئی نظیر سرهنگ کمپتورن (36) در دست داریم که در سال 1835 به این موضوع اشاره شده که، قایقها از تمام نقاط خلیج فارس برای چوب به قشم میآیند و این جزیره سابقاً دارای بیش از 200 روستا و شهر بوده است. اما در حال حاضر نیمی از آن تعداد هم وجود ندارد که بتوان به آن افتخار نمود. بومیان از طریق ماهیگیری و کشاورزی زندگی میکنند و تولیدات جزیره اعم از خرما، گندم، سبزیها، کمی انگور، انبه و هندوانه برای امرار معاششان کفایت میکند. آنها تعداد بسیار کمی گاو و گوسفند دارند اما پرورش بز به میزان قابل توجهی رونق دارد. (37)
همزمان با مشاهدات سروان وایت لوک (38) که مینویسد، در باسعیدو آب به میزان محدود توزیع میگردد، سرهنگ کمپتورن هم به خالی شدن مشهود روستاها اشاره کرد. چاهها در ماه آوریل یا مه خشک میشوند و معدود تانکرهایی که ساختاری شبیه (نفتکش) هرمز دارند و فرض بر آن است که خاستگاهی مشابه دارند ظرفیت بارگیریشان از توان اسکله خارج است و کشتیها به ناچار یا در ساحل مقابل بارگیری میکنند یا در قسمتهای بالاتر آبراه. (39) یکی از جزئیات لشکرکشی آلبوکوئرک به هرمز بطور خاصی جالب توجه است. در تمایل به از بین بردن یا به کنترل درآوردن سایر متصرفات پادشاه هرمز پیش از آنکه خودش به هرمز نزدیک شود. (40) نیروهایش به نیروهای سیدزین المله در قشم یورش بردند (41) و در پی آن با غنائم غیرمتعارف بازگشتند. در تاریخچهی جامع کر (42) و مجموعهیی از سفرهای دریایی میخوانیم؛ او سپس به محض سقوط قشم یا کوییزوم که پانصد کماندار به فرماندهی دو برادرزاده پادشاه لاریا لارستان در حال دفاع از آن بودند و کشتن آن دو بازسازی به همراه بسیاری از آن کمانداران، شهر قشم را غارت کرده و سوزاندند. در میان غنائم یک فرش بزرگ پارسی وجود داشت که سربازان میخواستند برای جا به جایی هر چه آسانتر، آن را تکه تکه کرده و در میان خود تقسیم نمایند که آلبو کوئرک آن فرش را از آنان خریداری کرده و به آرامگاه سنت خاگو در گالیسیای (43) اسپانیا ارسال نمود. (44) البته این کلیسای جامع معروف، سانتیاگو دکامپوستلا، بعنوان یک نماد وحدت در طول مبارزات برای اخراج سیاهپوستان شمال آفریقا (مورها) از اسپانیا، خدماتی انجام داده بود.
در سال 1552 پس از آنکه نیروهای عثمانی تحت فرمان پیری رییس، شانزده روز را در هرمز بسر بردند به قشم رفتند، زیرا نورالدین، وزیر بندر گوازیل (45) (بندر آدمیرال) در بحرین برای حاکم هرمز توضیح داد که: در نامهیی که در 30 اکتبر از هرمز برای فرماندار گوا در هندوستان ارسال نموده نوشته است؛ در قشم (کوییزوم) اکثر مردم و بازرگانان این شهر از تجارت هرمز کالاهای زیاد و با کیفیت، طلا، نقره و همچنین پول نقد دارند. ترکها تمام اینها را تصاحب کردهاند و همه چیز را خواهند برد، به پادشاهی شما اطمینان میدهم که این بیشترین ثروتی است که میتواند در جهان بیابد. (46) نامهیی جداگانه، نوشته شده توسط آلوارو نورونیا (47) فرماندار پرتغالی هرمز، جزئیات بیشتر دیگری را در دسترس قرار میدهد و اشاره مینماید که در قشم حدود 30 تاجر با سرمایهی متوسط 20 هزار کروزادو بعلاوه یک نفر اسپانیایی یهودی (48) با حداقل سرمایهیی معادل 80 هزار کروزادو بصورت طلا، وجود دارند. (49) اگرچه بعدها، دیگو دو کووتو اظهار داشت که 20 هزار نفر توسط نیروهای ترک دستگیر شدهاند، که این آمار به شکل غیر ممکنی بالاست. (50)
در بهار 1580 جواهرساز ونیزی به نام گاسپارو بالبی (51) از راه دریا از بصره به هرمز سفر کرد؛ سفری موصوف به مسافرتش به شرق هند. تنها چند روز پیش از ورود به هرمز در 5 مه 1580، بالبی به باسعیدو (باسیدو) (52) رسید. (53)
نویسندگان قرن نوزدهم من جمله کارکنان کمپانی هند شرقی، کمپتورن، هورس بورگ (54) و وایت لوک به ویرانههای یک قلعه و شهرک پرتغالی در باسادوره (55) یا موقعیت باسعیدو (56) اشاره مینمایند و احتمالاً چنین گزارشهایی ویلهلم توماشک (57) را به سمتی سوق داده که باسعیدو را بخشی از موقعیت پرتغالی فورتالزا (58) بداند. (59) تا آنجا که اطلاع دارم، این موضوع تأیید نشده است. (60)
اگرچه پرتغالیها در زمان بازدید بالبی از هرمز به خوبی در آنجا مستقر شده بودند اما هیچ منابع مکتوبی در دست نداریم که گواه بر فعالیتشان در قشم باشد، و اظهارات پیری رییس هم مربوط به بازرگانان هرمزی است. با این حال چند سال قبل، در طی لایروبی و گسترش بندر قشم کشف غیر منتظرهیی رخ داد. گورستان دستنخورده پرتغالیها درست نزدیک خط ساحلی فعلی توسط یک بیل مکانیکی کشف شد. تعداد دقیق گورهای از بین رفته نامشخص است و تنها یک سنگ قبر سالم مانده بود. در طول سفری به قشم در ماه دسامبر سال 2004.م، شخصاً توانستم آن سنگ قبر را ببینم که بدلیل عدم وجود یک موزه، آن را در بزرگترین هتل جزیرهی قشم نگهداری میکردند. با همکاری آقای بیژن دره شوری، سرپرست گروه سازمان محیط زیست منطقهی آزادقشم از سنگ نوشتهها عکس گرفتم (تصویر شمارهی 2) و یک کپی از رونوشت متن سنگ به دست آوردم. (61) سنگ با متن زیر و یک جمجمه با دو استخوان متقاطع حکاکی شده بود:
متن سنگ نوشتهی روی قبر چنین است:
"SEPV[LTVRA] DE
AMTON[IO] C[O
REA E DE SEVS
ERDEIROS FALE
SEO AOS 17 DE
IANEIRO DE 1591.
ANNOS"
بنابر نوشتهها چنین تعبیر میشود، «قبر متعلق به آنتونیو کوریا و فرزندانش، در گذشته در 17 ژانویه 591».
هویت آنتونیو کوریا (62) یک راز است. تا آنجایی که مشخص شده آنتونیو کوریا دسوزا را برای سالهای نامشخصی از سال 1544 به بعد کاپیتان ریبریا گراند (63) در جزایر کیپ وورد (64) میشناختند. (65) یک آنتونیو کوریای دیگر، فرزند آیریس کوریا (66) و نمایندهی کالیکات (67) [یک شهرستان در ایالت کرالا در جنوب هند در ساحل مالابار] و برادرزادهی دیگو لوپز دسکوئرا (68) [فرماندار منصوب در هند در سال 1518] و رهبر حمله به بحرین در سال 1521 بوده، (69) در حالی که سومین آنتونیو کوریا کاپیتان کوچین (70) [بخشی از ایالت کرالا از سال 1956 در جنوب غرب هند) بوده و در مالاکا و مارتبن (71) فعالیت داشته است. (72) به نظر نمیرسد که هیچ یک از این سه نفر بتواند کاندیدای احتمالی برای آنتونیو کوریا باشد؛ هر کدام از آنها باید در حدود 50 تا 70 سال بیشتر از زمانی که گواهی شده است زنده مانده باشند. وجود یک گورستان پرتغالی در قشم جذاب است، از طرفی تصور بر این بود که پرتغالیها در هرمز خدمت میکردند، هنگامی که مردند باید در هرمز دفن میشدند و نه در قشم؛ و تاکنون هم هیچ مدرک مکتوبی دال بر اشاره به حضور دائمی پرتغالیها در قشم و در طول عمر آنتونیو کوریا به دست نیامده است. (73) و اگر هم هست پس به نظر میرسد که در منابع معاصر و پس از آن نادیده گرفته شده است.
پانزده ماه بعد، در تاریخ 20 ژوئن 1620 ناوگان کوچک رویفرییر وارد هرمز شد. (77) پس از رسیدگی به موضوعات و مسائل هرمز، رویفرییر توجه خود را به حضور انگلیس در جاسک معطوف نمود اما این موضوع تا کریسمس همان سال بیشتر طول نکشسید که رویفرییر درگیر نبرد دریایی سنگینی شد که در این مبارزه 160 نفر از پرتغالیها و 8 نفر از انگلیسیها کشته شدند. (78) پس از آن رویفرییر مذاکرات خود را در خصوص برنامهریزی و ساخت قلعهیی در قشم با فرمانروای محلی قشم آغاز نمود. فرماندهی پرتغالی قلعهی هرمز دون فرانسیسکو دسوزا (79) در مخالفت با اجرای پروژهی قلعه استدلال آورد و در حالی که مزایا و محسنات قشم اعم از آب و محصولات کشاورزیاش را به طور کلی فراتر از هرمز تشخیص میداد، احساس میکرد که این کار (ساخت قلعه)، پایانی است برای روابط صلحآمیز پرتغال با ایران. (80) از سوی دیگر شاه هرمز اشاره کرد که پرتغال، قشم را در مقابل پرداخت مبلغ قابل توجهی از سوی پادشاه پرتغال خریداری کرده است، بنابراین او هیچ دلیلی برای مخالفت با ساخت قلعه در این مکان و در صورت تمایل پرتغالیها نمیبیند، در حقیقت شاه هرمز پول و نیروی انسانی را برای کمک در اختیار رویفرییر قرار داد. (81) اگر چه ادعا شده که هدف از این طرح، امنیت و به کنترل درآوردن چاههای نفت قشم در تلافی به از دست دادن چاههای نفت گامبرون در سال 1614 در ایران بوده است. (82) باکسر اشاره کرد که، این تصمیم نه تنها به موقع نبوده بلکه غیرضروری نیز بوده است. تا زمانی که پرتغالیها دریای خلیج فارس را تحت فرمان خود داشتند میتوانستند در قشم زمین داشته باشند و هر زمان که خواستند از چاههای آب آن استفاده نمایند، در حالی که اگر برخلاف آن به انگلیس اجازه داده میشد تا بر آنجا مسلط گردد، دسترسی پرتغال به چاههای آب قشم یا هر بخش دیگر آن قطع میشد. (83)
با این حال رویفرییر بدون توجه به مشاوره و توصیههای دون فرانسیسکو و در 7 مه 1621 با حدود 1000 قبضه توپ سنگین پرتغالی، 5000 تفنگدار پرتغالی و 1000 نفر از سیاهپوستان شمال آفریقا (مورها) که از نیروهای پادشاه هرمز (84) بودند در قالب یک ناوگان با 33 فروند کشتی به سمت قشم رفتند. روز بعد 1000 نیروی سوارهنظام پارسی در ساحل قشم به وسیله نیروهای پرتغالی گلولهباران شده و به عقب رانده شدند و کمی عقبتر در داخل یکسری سنگر پناه گرفتند و دیری نپایید که با ادامهی گلولهباران پرتغالیها تارومار شدند. بدینگونه رویفرییر فوراً توانست قلعهی خود را بنا کند (تصاویر شمارهی 3 و4). با توجه به سلسله یادداشتهای رویفرییر، پرتغالیها شروع به احداث حصار با بشکههای بسیار بزرگ نمودند؛ پس از آنکه تیرکهای بسیار بزرگ و الوارای چوبی که برای ساختن چهار سنگر بسیار مستحکم بودند توسط فرماندهی کل به ناوگان دریایی فرستاده شد، آنها را با میخ به هم متصل نمودند و در زمین تا ارتفاع 24 فوتی [7 متر] استوار کردند و قلعه را با دیوارهایی به عرض 8 وجب [180 سانتیمتر] از سنگ و خاکرس نیلیرنگ بسیار مرغوب که مانند آهک چسبنده است با ظاهری از سنگ و آهک و 3 قبضه توپ 24 پوندی که در هر سنگر آن تعبیه شده بود، بنا کردند. ساخت و ساز دیوارها با همان خاک رس و سنگ با 5 لایهی ضخیم فوراً آغاز شد و روی آن را با سنگ و آهک پوشانده و سوراخهایی برای دیدهبانی و موانعی را برای آن ایجاد نمودند.
به همین ترتیب خندقی عمیق به عمق 24 فوت و قطر حدود 20 متر با میزان قابل توجهی آب در اطراف آن حفر کردند. (85)
سنگرهای فردی با اسامی مادر ددئوس، (86) روحالقدس، سانتیاگو و سنت آنتونی نامگذاری شدند. همچنین در توصیف رویفرییر از قلعه به یک زمین برای رژه و انبار مهمات و باروت نیز اشاره شده است. در سال 1622 جراح انگلیسی زبان به نام توماس ویلسون (87) قلعه را تشریح نمود که نشان میدهد روی فرییر چارچوب ساخته شده قلعه را با کشتی خودش حمل نموده و به آنجا آورده بوده است. (88) آنچه رویفرییر خودش میگوید این چنین نیست و نشان میدهد که ویلسون ممکن است اندکی بواسطهی گفتههای یک مخبر محلی که در مورد ماهیت و هدف اصلی استفاده از الوارها برای ساخت سنگر دچار سوء تفاهم شده بوده، گیج شده و اشتباه گفته باشد. ویلسون اطلاعات جالب دیگری را اضافه کرد که؛ آنها برای ساختن این قلعه، شهری فاخر را با کلیساها (احتمالاً همان مساجد و مقابر) ویران کردند. برخی از آنها را فقط برای استفاده از سنگهایشان سوزاندند و آهک درست کردند و با مابقی آن دیوار بلند و ضخیم با نیمدایرهیی بعنوان استحکامات جناحی و نمادین برای قلعه بنا کردند که ظرف مدت پنج ماه و نیم به پایان رسید. چیزی فوقالعاده که در این مدت زمان کوتاه عملی گشت خشکاندن خندق بزرگ و عمیق اطراف آن بود. (89) ساختمانهای تخریب شدهی احتمالی توسط رویفرییر ممکن است شامل خانهی پادشاه هرمز و بازرگانان گواهی شده در دوران آلبوکوئرک و پیری رئیس بوده باشد که پیشتر به آن اشاره شد.
اما شاه عباس با از دست دادن شکیبایی خود و شاید هم به این دلیل که خودش هدایت لشکرکشی به قندهار را بر عهده داشت 10 هزار نیرو را تحت فرماندهی عبدالله خان برادرزاده امامقلی خان والی بیگلربیگی فارس به قشم اعزام نمود و حتی قبل از بازگشت فرستادهی کلیسا به اصفهان بازگشت. (94) در مواجهه با یک پادگان پرتغالی در داخل یک قلعه خوشساخت، عبدالله خان اردوگاهی مستحکم در نزدیکی قلعهی قشم بنا کرد تا او و نیروهایش بتوانند در آنجا منتظر بمانند. با توجه به اینکه یک جاسوسی ایرانی توسط پرتغالیها به اسارت گرفته شده بود 25 هزار نیروی تحت فرمان امامقلیخان در لار به انتظار نشستند. (95)
باکسر، (96) استینزگارد (97) و اسلات (98) همگی تصویری نسبتاً منفی از رویفرییر در ذهن داشتند و از میان تمام چیزهای دیگر به نامهی 21 اکتبر 1621 فرنائو آلبوکوئرک استناد میکنند که در آن فرماندار هند در انتقاد از فرماندهی جوان میگوید: «درست و بجا بود که هشدارهای قبلی مرا در نظر میگرفتید و پیش از اینکه دست به چنین کاری بزنید این قدر به خودتان اعتماد نمیکردید؛ وقتی که من با سالها تجربهی قدیمی در این بخشها به اعلیحضرت خدمت میکردم شما با سی سال سنی که دارید نباید چنین رؤیایی را در این دنیا در سر میپروراندید». (99) با این حال مهم است که بخاطر داشته باشید که رویفرییر پیگیر دستورات پادشاه خود بود و اگر چه ساخت قلعه در قشم بعدها مورد انتقاد شدید منتقدان قرار گرفت و عملکرد او در سالهای گذشتهاش در جاسک به دور از موفقیت بود، هنگامی که در قشم حضور داشت ابتکارهای متعدد و شایان ذکری به خرج داد.
برای شروع، در حالی که ساخت و ساز قلعه در حال پیشرفت بود رویفرییر بخشی از نیروی دریایی خود را برای جلوگیری از ورود هر چه بیشتر نیروهای ایرانی از سرزمین اصلی اعزام کرد و مابقی را برای تقویت اعراب هرمزی تحت فرمان علی کمال به بندر کنگ فرستاد. یک فرد محلی به نام کمال و از اهالی نخیلو، ساحل بین بندر لنگه و سیراف، رهبر قبیلهیی بود که فرد انتقامجویی را که اعضای خانوادهاش کشته شده بودند علیرغم نظر دادگاه پارسی پناه داده بود. با گریختن او به جایی که امروزه ساحل امارات متحدهی عربی بین رأسالخیمه و شارجه است، کمال به متحد هرمز و دشمن شاه تبدیل شد. (100)
کمال در کنگ به یک پادگان بزرگ پارسی حمله کرد و با غنائم قابل توجهی بازگشت. (101) همچنین رویفرییر دو قایق کوچک را به مقصد خصب در رأس المسندام اعزام کرد؛ جایی که آنها دو شیخ عرب را با دو مار کبری به اسارت درآوردند که این اعراب برای آزادی هر یک از این مارها 120 هزار پاتاکاس [سکهی نیکل - نقره و واحد پول ماکائو] فدیه دادند. این سفر در سال 1621 در جلفار و در نزدیکی رأس الخیمهی امروزی، رویارویی میان نیروهای تحت فرمان جرونیمو تاوارز (102) و کمال را به دنبال داشت. پس از به کنترل درآوردن قلعهی جلفار، فرماندار جلفار کاک ندیم (خواجه معینالدین) که وابسته به شاه هرمز بود به اسارت درآمده و به قشم آورده شد که در آنجا برای او و مردانش فرمان عفو صادر شد؛ و در نتیجه برخی از این 600 مرد جنگی پارسی بخاطر رویفرییر به جمع نیروهای او پیوستند. (103) علاوه برین حتی پس از اینکه عبدالله خان محاصرهی قلعه قشم را آغاز کرد، رویفرییر توانست کشتیها را برای غارت کوهستک [بندری از توابع بخش بمانی شهرستان سیریک در استان هرمزگان] در بخش جنوبی سرزمین اصلی ایران در جنوب میناب و برای حمله به نیروهای پارسی که سارامیو را اشغال کرده بودند در نزدیکی باسعیدو امروزی در انتهاییترین نقطهی غربی قشم یا آنگونه که پدرو تکسی یرا آن را سرمیون (104) نامید گسیل نماید. در حالی که بخش بیشتری از این فعل و انفعالات بیش از آنکه سازنده باشد، مخرب بود اما نشان از بیکفایتی رویفرییر ندارد.
در بازگشت به وضعیت قشم در زمان نایبالسلطنه پرتغال و علمای شورا در گوا، پیش از حضور عبدالله خان در قشم و هرمز در 20 اکتبر، آنها یک ناوگان کوچک متشکل از 10 کشتی تحت فرمان سیما دملو (105) به هرمز (106) فرستادند زیرا میدانستند که نیروها و سلاحهایشان برای مدت کوتاهی در هرمز خواهند ماند و اینکه ناوگان انگلیس در زمستان به منظور برداشت و حمل ابریشم از طریق خشکی از اصفهان در جاسک خواهند بود. آنگونه که استینزگارد اشاره میکند، مشخص نیست که تفاهمنامهی همکاری میان ایران و انگلیس چه موقع صورت پذیرفته است. منابع وابسته به راهبان دوره گرد [کارملی]، انگلیس را از اوایل سپتامبر از متحدان ایران توصیف میکند؛ در حالی که بیانیهی سوم دسامبر پیترو دلاواله، به طور کلی به عنوان اولین گواه دال بر مذاکرات میان ایران و انگلیس مبنی بر همکاریهای نظامی در نظر گرفته میشود. (107) وقتی که فرماندهان انگلیسی مطلع شدند که رویفرییر در قلعهی نوسازش در قشم حضور دارد، بادبانها را برافراشته و کشتیهایشان را بیش از پیش نزدیک نمودند تا با فرا رسیدن صبح دشمنشان را به ضیافت گلولههای آتشین دعوت نمایند. به احتمال بسیار زیاد برداشتها در این زمینه به طور قابل ملاحظهیی متفاوت است. مونوکس بدلیل ارتکاب به همکاری نظامی با انگلیس بر علیه پرتغال تحت فشار بود و بدلیل عدم موافقت شاه عباس برای مجوز سفر کاروان ابریشم به سمت ساحل تحت فشار روحی روانی قرار داشت و در عین حال مونوکس میدانست که قدرت موافقت با چنین توافقی را بدون همکاری و مشورت با شورای کشتیرانی را ندارد. در تاریخ 7 فوریهی سال 1622 نامهیی توسط مونوکس و چند تن از همکارانش به سورات ارسال شد که وقایع پس از آن را توصیف میکند. مدت کوتاهی پس از آنکه در 14 دسامبر 1621 ناوگان انگلیس وارد جاسک شد، آنها نامهیی از مونوکس دریافت کردند که مصررانه از آنها خواسته بود تا بلافاصله عازم ساحل کوهستک شوند و آنها نیز در 23 دسامبر وارد آنجا شدند. اندکی پس از آن نمایندهیی از سوی امامقلیخان بعنوان سمندر سلطان وارد آنجا شد و تمنای خاص داشت تا انگلیسیها هدایت کشتیهایشان را در برابر دشمن مشترکشان پرتغال در دست گیرند. (108) پس از شور و مشورت، فرماندهان حاضر در شورا موافقت خود را اعلام نمودند و یکسری شروط را مطرح نمودند که پس از ترجمه به زبان فارسی در اختیار مونوکس و جانشین او ویلیام بل (109) قرار دادند تا به دست امامقلی - خان که از آن هنگام به بعد در میناب بسر میبرد، برسانند. در عین حال به نظر میرسید که رویفرییر در تلاش برای بازکردن بابی برای مذاکرات با امامقلی خان است با اشاره به این موضوع که، دوستان قدیمی نباید بخاطر کمی آب با یکدیگر بجنگند و پیشنهاد داد تا در صورتی که نیروهای پارسی در رابطه با محاصرهی قلعهی قشم (110) هزینهیی متحمل شده باشند آن را پرداخت نماید. اما به نظر میرسید که توافق انگلیس و ایران در 5 ژانویه 1622 به نتیجه رسیده باشد. (111)
بدیهی است که هدف از مطرح نمودن این عمل، هرمز بود و ناوگان انگلیس در 22 ژانویه در فاصلهیی کمتر از 2 فرسخی [2 تا 6 مایل دریایی] از هرمز لنگر انداختند؛ جایی که امیدوار بودند تا بدون ترس و در عین حال به شکلی ناجوانمردانه با دشمن خود که 5 ناو جنگی و 2 کشتی کوچک و چند قایق داشتند به مقابله بپردازند. (112) وقتی که فرماندهان انگلیسی مطلع شدند که رویفرییر در قلعهی نوسازش در قشم حضور دارد، بادبانها را برافراشته و کشتیهایشان را بیش از پیش نزدیک نمودند تا با فرا رسیدن صبح دشمنشان را به ضیافت گلولههای آتشین دعوت نمایند. مونوکس با نشان دادن یک دستمال یا پارچهی سفید به ساحل رفت و خطاب به رویفرییر صحبت نمود. پس از مذاکرات طولانی آنها به توافق نرسیدند و انگلیس قلعه را به توپ بست. اما نتیجه رضایتبخش نبود هر چند که دیوار قلعه شکافته شد و حدود 30 نفر کشته شدند و 5 توپ زمینی انگلیس از طرفین با شلیک پی در پی به آن نزدیکتر شدند. (113) در این مرحله بود که ویلیام بافین (114) در خدمت کاپیتان بلیچ (115) برای سوار شدن بر کشتی و رفتن به لندن به طرف ساحل رفتند. آن گونه که ساموئل پورچاس در کتاب هاکلیاتوس پُستموس (116) یا مسافران پورچاس (117) که در سال 1625 منتشر شد توصیف میکند، ناخدا بافین به همراه ابزار اندازهگیری هندسی خود و برای اندازهگیری ارتفاع و قطر دیوارهای قلعه و در هم کوبیدن هر چه بهتر آن به ساحل رفت اما درست در همان موقع گلولهیی از سمت قلعه به شکمش شلیک شد و طبق گزارش پس از طی سه قدم بر زمین افتاد و بلافاصله مرد. (118) به نظر میرسد که قبر او پس از مرگش مورد شناسایی و حفاظت قرار گرفت. یادداشتی بینام از سال 1927 در مجلهی انجمن مرکزی آسیا نقل میکند که: «شاید برایتان جالب باشد تا بدانید که با حسی که از قبر ویلیام بافین داشتم دریافتم که او نام خود را بر روی خلیج بافین قرار داد.» این قبر در جزیرهی قشم و در نزدیکی شهر است. شیوخ سابق جزیره آنجا را به خوبی مرمت کردهاند و آخرین مرمت آن در حدود 50 سال پیش انجام شده است. از این قبر با عنوان «الفرنگی» (119) یا «الانگلسی» (120) یاد میشود. متوجه شدم که این قبر از سمتی که رو به دریاست دچار نفوذ آب شده است و به دور از هرگونه احساس ترحم نسبت به این مرد تنهای انگلیسی پول دادم تا قبرش را دور از دریا بنا کنند. تا جاییکه روایتهای متداول در میان ساکنین قدیمیتر قشم بیان میکنند، این قبر یک افسر بوده (کلمهی حکیم بکار برده شده) که در جنگ کشته شده است. (121) به هر حال چنانچه بافین در میان پرتغالیهایی که قبرهایشان در هنگام لایروبی که قبلاً به آن اشاره شد به خاک سپرده شده باشد، ما چیزی در این رابطه نمیدانیم. قطعاً توضیحات ارائه شده توسط بازدید کنندهیی ناشناس در دههی 1920 اینگونه به نظر میرسد که انگار این بنا یک بقعهی تاریخی مجزا بوده است.
پس از چند روز گلولهباران پیوسته، پرتغال در اول فوریه تسلیم شد. هفده تفنگدار و همچنین شخص رویفرییر در قلعهی قشم به تسخیر درآمدند و رویفرییر بعنوان اسیر به سورات انتقال داده شد و از آن پس هرمز با کمک انگلیس به دست سه هزار نیروی ایرانی افتاد. پرتغال در 23 فوریه تسلیم شد و پس از چهار روز به آخرین بازماندگان آن اجازه داده شد تا از پادگان هرمز با قایق به گوا بروند اما کشتیهای انگلیس تا سپتامبر و قبل از تحویل خرابیهای شهر و قلعهی هرمز به ایرانیان و بازگشت به سورات در آنجا باقی ماندند. (122) علاوه برین به گزارش هر دو منبع انگلیسی و پرتغالی زبان شاعری ایرانی و اهل شیراز به نام قدری بواسطهی سقوط قشم و هرمز دو قطعهی ادبی به نامهای جنگ نامهی قشم و جُروننامه سروده است. (123)
با وجود اینکه برای دستگیری رویفرییر آسیبهای جدی به قلعه وارد شد اما هنوز هم نسبتاً خوب حفظ شده است. چند سال پیش حفاریهای باستانشناسی توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران انجام شد و به نظر میرسد که مرمت محدودی در برخی از دیوارهای این قلعه انجام شده است. (124)
همچنین یک تخیل پرتغالی محتمل در جزیره شایان ذکر است و آن هم سوزا (125) یا بندر سوزه در ساحل جنوبی قشم است که در آن یک قبرستان و بقایای بسیاری از دیوارها و ساختمانهای ویران شده است که بر روی منطقهیی پر از تپه به وسعتی به ابعاد 50 در 150 متر گسترده شده است. سفالینههای اواسط و اواخر دوران اسلامی (سفالهای سبزرنگ و کوزهی جلفار) در این محوطه پیدا شده است. (126) در پایین تپه گورستان بر جای ماندهی کوچکی است و از آن به خوبی محافظت شده است که راویان محلی میگویند سنت فرانسیس دسوزا (127) ریاضیدان مشهور پرتغالی در آنجا دفن شده است. همچنین روایت متداول محلی بر این نظر است که نام جغرافیایی سوزا یک یادگاری از حضور پرتغالیها در قشم است. البته سوزا یک نام متداول پرتغالی است و جالب توجه است که کاپیتان هرمز هم در سال 1621 دون فرانسیسکو دسوزا بوده که مدت کوتاهی پیش از حملهی انگلیسیها به قشم در گذشته است. (128) آیا ممکن است که فرانسیسکو دسوزا همان سنت فرانسیسکو دسوزا از افسانههای محلی باشد که او را در قشم بدلیل مهارتهای ناوبری و یا تواناییاش در استفاده از ابزار نقشهبرداری به مانند ویلیام بافین بعنوان ریاضیدان میشناختهاند؟ احتمالاً نه. توماشک بدون ارائهی مرجعی نام سوزا یا جوزه را در منابع پرتغالی ثبت کرده و با فرض بر درستی آن، نشان میدهد که ناموارهی سوزا قبل از تاریخ تماس پرتغالیها با قشم بوده است. سقوط هرمز دقیقاً به نشانهی پایان یافتن حضور پرتغال در امور خلیج فارس نبود، بنابراین همچنان به حضور خود بعنوان یک عامل در قشم حتی پس از تسخیر آن ادامه داد. در مدت محاصرهی هرمز نیروهای صفوی پیشنهاد کردند تا قشم را به مبلغ 500 هزار پاتاکاس (129) [واحد پول ماکائو] به پرتغال بفروشند، پیشنهادی که به هر حال مورد قبول واقع نشد. متعاقب فرار رویفرییر در سال 1623 از بند انگلیسیها که او را به اسارت گرفته بودند، از سوی نایبالسلطنه جدیدالانتصاب هند دی فرانسیسکو دگاما، (130) ژنرال دریای سرخ و تنگه هرمز نام گرفت. پرتغالیها پس از استقرار و به کنترل درآوردن مسقط و بنادر کوچک ساحلی در عمان، در طی زمستان 1629 تا (131) 1630 به قشم یورش بردند و آنجا را غارت کردند. ترجمهیی هلندی، بر جای مانده از این غارت، فهرستهایی را نشان میدهد که در توافقنامهیی فیمابین امامقلیخان و رویفرییر، ایرانیها درازای حضور پرتغالیها در خلیج فارس خراج زیادی را پرداخت کردهاند. (132) اما پس از شاه صفی (جانشین شاهعباس)، حال امامقلیخان رو به وخامت رفت و این پرداختها قطع شدند که تا حد زیادی موجب خشم پرتغالیها گردید. با وجود این سند شفاف، هلند در سال 1645 به قشم حمله کردند و پرتغال همچنان تا سال 1673 برای خراجی که طلب داشت در حال انجام مذاکره بود. (133)
با این حال، یک دهه بعد هلند مجدداً تحت فرماندهی کی سم بروت (134) به ایرانیان در قشم حمله کرد و با گذشت سالها، قشم بارها دست به دست شدن میان نیروهای پارسی، انگلیسی و عمانی را تجربه نمود، به طوری که در طول سالهای پایانی حکومت صفوی، بندر کُنگ افول کرد و یک شیخ محلی عرب در باسعیدو به نام شیخ راشد، این شهر غربی قشم را به بندر فعال تجاری تبدیل نمود. (135) در طول چند سال بعدی، هنگامی که جوی نسبتاً پرهرج و مرج در میان حامیان صفوی، نیروهای افغان، اعراب، عمانیها، انگلیسیها و هلندیها حاکم بود و همگی در پی نیرنگ و خدعه برای شکستن اتحاد میان مردم بودند، قشم هدف حملهی نهایی پرتغال قرار گرفت. با توجه به دفتر وقایع روزانهی اردوکشی (136) در سال 1729، نیروهای پرتغالی متشکل از 500 نیروی اروپایی به همراه سربازان سندی تحت فرمان سرهنگ سنفوگوس، گمرک باسعیدو را به تصرف خود درآوردند و خانه شیخ راشد را در آنجا غارت نمودند با این امید که انگلیسیها را وادار به فرار از آنجا نموده و لارک، هرمز و قشم را دوباره به تصرف خود درآورند. (137) جغرافیدان بزرگ فرانسوی ژان باپتیست بورگیگون دآنویل (138) به طرز جالبی سنفوگوس آگاه به شرایط دست اول قشم را در سال 1729 ملاقات کرد. در مقالهی طولانی و به فراموشی سپرده شده دآنویل در جغرافیای تاریخی خلیج فارس از سال 1764 گزارشی وجود دارد از دیدار او با مرد متشخص اسپانیایی به نام دآلوارو ناویای سنفوگوس (139) که در خدمت کشور پرتغال بود که از مومباسا [جنوب شرقی کنیا] بازگشته بوده و خلیج فارس را بدلیل دریانوردی در آن میشناخته است. دآنویل مینویسد:
من در سال 1729 .م نجیبزادهی اسپانیایی به نام دآلوارو ناویای سنفوگوس را در ارتش پرتغال ملاقات کردم که در حال حاضر به مومباسا در ساحل آفریقا بازگشته است و از آنجا که در خلیج فارس دریانوردی کرده بود آنجا را به خوبی میشناسد. مطلع شدم که به سمت دماغهی کسم یا کیس میس [قشم] و کمی در درون کانالی که به سرمیون ختم میشود و بدلیل انقلابی که در سرزمین پارس رخ داده است، بسته شده و شهری جدید که پارسیان فراری و نیز ارامنه و اعراب بصورت مختلط در آن سکنی گزیدهاند، شکل گرفته است: یک شیخ عرب به نام شیخ الراسه که در این بخش یک امیرنشین مستقل بر پایهی همکاری با تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس تشکیل داده است. تکسی یرا از زمانی که در سال 1604 در بصره بود صحبت کرده و از فردی به همین نام یعنی شیخ راشد که سالها در اطراف این شهر حضور داشته نام میبرد و پیترو دلاواله پس از چند سالی که در ایران بوده به محیط عربنشین اطراف مسقط اشاره مینماید و نیز از فردی برجسته بنام شیخ راشد نام برده است. نام راسه که در موردش صحبت کردم، باسعیدو نیز نامیده میشود و قبیله یا طایفهی جدیدی نیست. زیرا من متوجه شدم که دوآرته باربوسای پرتغالی در سرشماری مکانهای تحت سلطهی پادشاهان اورمز در ساحل فارس، از آن یاد کرده بود. همچنین این موضوع را میتوانیم در مجموعهی راموسیو ببینیم. (140)
در واقع این دون آلوارو به اصطلاح مارکیز سنفوگوس است؛ کسی که قلعهی عیسی در مومباسا در ساحل کنیا (141) را طراحی کرد و پس از آن بود که دوباره در سال 1728 به تسخیر پرتغال درآمد. (142) جیمز کرکمن، (143) کاوشگر قلعهی عیسی با شک در اینکه او مارکیز سنفوگوس است به او مراجعه نمود با این پیشنهاد که او این طرح را به کاردنیال ژوآئو دموتا اسیلوا (144) (1685- 1747) کاردینال - اُسقف براگا (145) اختصاص دهد و صدراعظم پرتغال هم امیدوار به ترفیع از سوی حامی آینده خود بود. (146) باکسر و آزه ودو (147) خاطرنشان کردند که: دون آلوارو سنفوگوس ادعا میکرده است که با درجهی سرهنگی در خدمت نیروی نظامی اتریش و اسپانیا بوده و همچنین برادرزادهی کاردینال نامبرده بوده است. اما وزیر امور خارجهی پرتغال دیگو مندوسا، کورت رئال کارملی بوده که مسلمان شده است. (148)
سنفوگوس به آنویل اطلاع داد که در نزدیکی بخش انتهای غربی قشم و درست در داخل کانال، جایی که به خلیج کووران یا خلیج کلارنس منتهی میشود؛ شهر جدیدی با ساکنان مهاجر اعم از پارسی، ارمنی و آمیخته در اعراب وجود دارد که در نتیجه آشفتگی در ایران به وجود آمده است و یک شیخ عرب به نام شیخ الراشد قلمرو خودش را در آنجا برپا کرده است. همانگونه که دآنویل اشاره نموده، آن شهر یک شهر جدید نبوده، بلکه همان باسعیدو است که بیش از 200 سال قبل توسط دوآرته باربوسا به آن اشاره شده است. اطلاعات منتقل شده از دآنویل قطعاً منبع تعبیر برکائوس در سال 1832 از باسعیدو بوده که مکانی سرسبز متشکل از مهاجران و کوچنشینان فارسی - ارمنی بوده است. (149) علیرغم تلاشهای سنفوگوس در خلیج فارس، پرتغالیها که در همان سال مومباسا را از دست داده بودند نتوانستند قشم را حفظ نمایند و این همان جایی بود که تاریخچهی این جزیره با گذشت بیش از 200 سال از روابط خود با امپراتوری پرتغال به پایان خود نزدیک میشد. اهمیت قشم بعنوان بخش الحاقی هرمز مشهور بود چرا که از آن به عنوان منبع عمده آب شرین جزیرهی هرمز استفاده میشد. در واقع ممکن است که اینگونه به ذهن خطور کند که حاکمان هرمز و قدرتهای اشغالگر اخیر همچون پرتغال، بدون وجود قشم برای زنده ماندن در هرمز در تنگنا قرار میگرفتهاند، با این حال از نظر استراتژیک، پرتغالیها با تقویت قشم اهمیت مضاعفی به آن دادند. دقیقاً همانگونه که دون فرانسیسکو دسوزا پیشبینی کرد و شاه عباس را برای حمله به قشم تحریک کرد و در نتیجه وضعیت موجود خلیج فارس را در آن زمان تغییر داد. سهم انگلیس از این تلاشها به ویژه در گلولهباران توپخانهیی بسیار مهم و حیاتی بود چون بدون این کار، پادگان پرتغالیها در قشم این امکان را پیدا میکرد تا در مقابل محاصرهی پارسیان تا مدت نامحدود و نامشخصی مقاومت نماید اما هدف همواره هرمز بوده. قشم علیرغم اهمیتش در قرنهای شانزدهم و هفدهم برای هرمزیها، صفویان، پرتغالیها، اعراب، هلندیها و انگلیسها به تعبیری، تنها یک عامل نگران کننده بوده و در تلاش برای به دست گرفتن کنترل آن، از هر یک از این اقشار خونهای زیادی ریخته شده است.
پینوشتها:
1. Daniel T. potts, پروفسور باستانشناس خاورمیانه در دانشگاه سیدنی
2. پژوهشگر و مترجم آزاد.
3. مدیر اجرایی فصلنامهی تخصصی مطالعات خلیج فارس.
4. متن ترجمه شدهی پیش رو، مقالهی برگرفته از مجلهی ACTA IRANICA شمارهی 52 (POWTUGAL, THE PERSIAN GULF AND SAFAVID PERSIM) با عنوان «پرتغالیها در قشم» (The Portuguese on Qeshm) است.
بخش قابل توجهی از تاریخ خلیج فارس به روابط خارجی مربوط است. روابطی که در نتیجه آمد و شد قدرتهای فرا منطقهیی به این گسترهی آبی بر اهمیت حاصل شده است. مقالهی حاضر با استفادهی گسترده از منابع پرتغالی و اسپانیایی در کنار سایر منابع اطلاعات دقیق و بسیار خوبی را از ابتدای حضور پرتغالیها در قشم و در نهایت کشمکشهای آنها با ایرانیها، انگلیسها و هلندیها و خروج همیشگیشان از این جزیره دارد.
با توجه به کمبود اطلاعات موجود خلیج فارس شناسی از منابع پرتغالی و اسپانیایی، متن حاضر میتواند برای آشنایی با وضعیت خلیج فارس و جزیرهی قشم، چگونگی حضور قدرتهای خارجی در این دریای پر اهمیت و رقابتها و همچنین روابط آنها با یکدیگر مرجعی دست اول به حساب آید. مقاله از نظر زمانی دقیقاً به سالهای آغازین حضور استعمار در خلیج فارس مربوط میشود. حضوری که تا امروز هنوز تداوم داشته است. از این رو، درک درست تاریخ استعمار در خلیج فارس با توجه به ریشههای اولیهی آن بهتر ممکن میشود. موضوعی که در این متن به خوبی مشخص شده است.
از آنجا که اطلاعات ارزندهیی در پانوشتها آمده بود، بهتر دیدیم که مطالب پانوشت را نیز عیناً ترجمه کنیم. همچنین قابل ذکر است افزودینهای داخل [] از سوی مترجم و یا ویراستار علمی متن است. تصویرها نیز متعلق به متن اصلی میباشند.
5. Kuran.
6. Clarence.
7. William lv.
8. مارسل اوروسو، «نام جغرافیایی انگلیس چیست؟»، مجلهی جغرافیایی، شمارهی 118، سال (1952 . م)، صفحهی 191.
9. Alexander's Nearchus.
10. Strabo.
11. Pling.
12. Arrian.
13. استاربو، جغرافیا، 7، 3، 16، از انواع نسخ خطی که در آن از دوراکتا نیز یاد شده است. در زبان لاتین Ooracta، آریان، ایندیکا، 27؛ اوراکتا - دوراکتا، پلینی، تاریخ طبیعی 98، 6
14. jean - Baptiste Bourguignon d'Anville.
15. ژان باپتیست بورگیگون دآنویل، «تحقیقات جغرافیایی در خلیج فارس از دهانهی دجله و فرات»، «خاطرات ادبی»، برگرفته از کتیبهها و نامههای آکادمی سلطنتی Belles- Lettres شمارهی 30، سال 1764. م، صفحه 149. در مقایسهی منابع لاتین، جیمز هورس بورگ، راهنمای هند، دستورالعملهایی برای قایقرانی از شرق هند به چین و هلند امروزی؛ کتاب Cape of Good Hope, Brazil و lntergacent Ports عمدتاً از مجلات اصلی گردآوری شده در شرق هند و از مشاهدات و اظهارات در طول بیست و یک سال تجربه در دریانوردی در دریاها، (لندن: Black, Parbury and Allen ، سال 1817 م، صفحات 256 و 257؛ «توضیح توپوگرافی از تجارت ساحلی نئارخوس از سند تا فرات»، مجموعه مقالات آکادمی سلطنتی علوم در وین، Philosophische-historiscbe Classe شمارهی 121، سال 1890، صفحهی 48؛ جرج ن. کورزون، ایران و قضیه ایران، جلد 2 (لندن: :Longmans Green & Co سال 1892. م)، صفحهی 410؛ G Hushing, به ویراست H. Mzik ، کمک به جغرافیای تاریخی، جغرافیای فرهنگی، مردمنگاری و نقشهکشی به ویژه در شرق (لایپزیگ و وین، Franz Deu- ticke، سال 1929.م)، صفحهی 103 'Oapaxta' , O. Stein; مطالعات کلاسیک باستان 17، سال 1937. م، همایش بین سالهای 1679- 1680. م. جی. پیبگر، «پی نوشت، در جزایر کیش و قشم و وضعیت سوریه در خلیج فارس»، در تاریخ امامان و سادات، «عمان»، نوشتهی سلیل ابن رازیک، بین سالهای 661- 1856. م پس از میلاد مسیح (لندن: The Hakluyt Society، سال 1871. م، صفحهی 419 زمانی که به اشتباه میگوید (Dean William Vincent) تجارت و دریانوردی در اقیانوس هند در عهد باستان، جلد 1 (لندن: کادل و دیویس، سال 1807 .م، صفحات 351 و 352) اولین نفر در شناسایی قشم/ Broct یا Oaracta بود، این افتخار متعلق به دُآنویل بود.
16. پدروتکسی یرا، سفرهای پدرو تکسی یرا؛ کار دیگر او: «شاه هرمز» و برگرفته از کتاب ترجمه و ویراست شدهی او به نام «پادشاهان پارس». ویلیام. ف. سینکلر (لندن: The Hakluyt Society، سال 1902. م، صفحهی 161؛ پ شوارتز، «هرمز»، مجلهی آلمانی انجمن شرقشناسی شمارهی 68، سال 1914، صفحهی 534 «هرمز»، مجلهی آلمانی انجمن شرقشناسی شمارهی 68، سال 1914، صفحهی 534.
17. Pedro Texeria (1586- 1605)
18. ژان آبین، پادشه هرمز در آغاز قرن هفدهم، Mare Luso - lndicum در سال 1973. م، صفحهی 102، شمارهی 148.
19. Aubin.
20. جان گوردون لوریمر، فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس. عمان و عربستان مرکزی، 6 جلد (کلکته: Superintendent Government Printing، سال 1915. م)، جلد 2، (جغرافیایی و آماری) صفحهی 1553.
21. آیین، پادشاه هرمز، صفحهی 102، شمارهی 151.
22. برای مشاهده منابع کامل، دنیل تی پاتس، «جزیرهی قشم»، دایرةالمعارف ایرانیکا آنلاین را مشاهده کنید.
http: www.iranica.com/articlenavigation/index,html.
23. آلویس اسپرینگر، پستی و مسیرهای شرق (گزارش، سال 1864. م، آمستردام:
Meridian Publishing Co ، سال 1962.م)، صفحهی 179؛ پ شوارتز، ایران در قرون وسطی در جغرافیدانان عرب (لایپزیگ: Harrassowitz، سال 1910.م)، صفحهی 83.
24. آرنولد ت ویلسون، خلیج فارس (آکسفورد: مطبوعات Clarendon، سال 1928.م)، صفحهی 104؛ ژان آبین، شاهزادگان هرمز از قرن 13 تا 15، مجلهی آسیایی شماره 241، سال 1953. م، صفحهی 95؛ واله ریا فیورانی پیاچنتینی، پادشاهی هرمز (بخشهای 7 تا آخر 15)، (میلان: خاطرات لومبارد - آکادمی علوم و ادبیات، سال 1975.م)، صفحهی 112؛ تکسی یرا، سفر، صفحهی 260.
25. آیین، شاهزادگان هرمز، صفحهی 114؛ پیاچنتینی، پادشاهی هرمز، صفحهی 99
26. Alfonso d Albuquerque.
27. Don Francisco de Almeida.
28. توماس اف. ارل وجان ویلیه، آلبوکوئرک، سزار شرق (وست مینستر: آریس و فیلیپس، سال 1990 .م)، صفحهی 61.
29. برای نمونه در پادشاهی جزیرهی هرمز از ژاک نیکلاس بلین در نقشههای سال 1750 . م.
30. دی . ای. اسکات و آر. جی. فیشر، مدیریت زیستمحیطی در جزیرهی قشم، جمهوری اسلامی ایران؛ توصیههایی برای مسیر پیشرو. گزارش از یک مأموریت مشاورهیی، 31 ژانویه تا 10 فوریه 2004 . م. اتحادیهی جهانی حفظ منابع طبیعی (lUCN) در سال 2004.م، صفحهی 5. با تشکر صمیمانه از دکتر آر. جی. فیشر برای مطرح کردن فعالیتش در قشم و ارائهی یک نسخه از گزارش کارش به اینجانب.
31. Gaspar Correia.
32. گسپر کوریا، افسانههای هند، جلد 1، صفحهی 857، و ذکر شده توسط آیین در پادشاه هرمز، صفحهی 154، شمارهی 420. آلبوکوئرک، سلسله یادداشتهای آلفونسو، دِ آلبوکوئرک کبیر. دومین نایبالسلطنه هند، شرح مذاکرات والتر دِگری برچ، جلد 4. (لندن: انجمن هاکلوت، 1875 تا 1884)، جلد 4، صفحهی 105، شمارهی 1، به Terradas اشاره کرده که قایقهای کوچک ساحلی بودهاند اما در حالی که استفاده از کلمهی Barros به معنی قایقهای کوچک و سبک هم بوده که مشغول به حمل وسایل و تدارکات به هرمز بودهاند و همچنین از آنها برای خدمت در جنگ نیز استفاده میشده است.
33. ویلم فلور، خلیج فارس: تاریخچهی سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری، 1500 تا 1730 (واشنگتن دی. سی Mage Publishers سال 2006.م)، صفحهی 22، شمارهی 85، بر این اساس کار میکند که: l quartilo = 0/35 Liter, 4 quartilos= 1 canada, 12 canadas= 1 almude, 21-25 almudes= 1 pipa
34. Queixome.
35. تکسی یرا، سفرها، صفحهی 19.
36. Kempthorne.
37. جی. بی. کمپتورن، «یادداشتهای نوشته شده در بررسی سواحل شرقی خلیج فارس در سال 1828.م»، مجلهی انجمن جغرافیای سلطنتی، شمارهی 5، سال 1835.م، صفحهی 278.
38. Whitelock.
39. سروان وایت لوک، «طرح توصیفی از جزایر و سواحل واقع در ورودی خلیج فارس»، مطالعات انجمن جغرافیایی بمبئی، شمارهی 1، 1836 تا 1838.م، صفحهی 121.
40. فلور، خلیج فارس، صفحهی 92.
41. تأییدیهی فرمان به زینالمله طی نامهیی در سال 1508 توسط پادشاه هرمز، A. M. Joannonرا مشاهده کنید، در نامهیی از شاه هرمز، سال 1508 ، Mare Luso - lndicum صفحات 175 تا 179، سال 1976.م
42. Keer.
43. St. Yago Callicia.
44. آر. کِر، تاریخچهی کلی و مجموعهیی از سفرهای دریایی و مسافرتها، به ترتیب دستورات با قاعده: تشکیل یک تاریخچهی کامل از منبع و پیشرفتهای هوانوردی، بازرگانی و اکتشافات از طریق دریا و خشکی از زمانهای قدیم تا حال حاضر (Edin - vurgh: Blackwood, London, 1811)، جلد 6، کتاب 3، فصل 1.
45. Guazil.
46. اس. اوزباران، «ترکهای عثمانی و پرتغالیها در خلیج فارس»، 1534 تا 1581، مجلهی تاریخچهی آسیا، شمارهی 6، سال 1972.م، صفحهی 80.
47. Alvaro de Noronha.
48. سرهنگ ساموئل بی. مایلز، روستاها و قبایل خلیج فارس (London: Har - rison and Sons)، سال 1914.م، صفحهی 170 ، او را با نام ساموئل میشناسند.
49. اوزباران، ترکهای عثمانی، صفحهی 62.
50. اوزباران، ترکهای عثمانی، صفحهی 62، شمارهی 61، با استناد به کووتو.
51. Gasparo Nalbi.
52. Basidon.
53. سفر دریایی سی. فدریچی و بالبی به هند شرقی، جلد 4، راموسیوی جدید، ویرایش شده توسط الگا پینتو (چاپ دفتر امور خارجه، رم، سال 1962. م)، صفحات 116 و 117.
54. Horsburgh.
55. Bassadore.
56. کتاب راهنمای هند، صفحهی 258، کمپتورن، یادداشتهای نوشته شده در یک بررسی، صفحهی 279، وایت لوک، طرح توصیفی، صفحهی 121.
57. W. Tomaschek.
58. Fortaleza.
59. توماشک، شرح توپوگرافی، صفحهی 50، در مقایسه با کرزن، Persia and Persian Question، صفحهی 412.
60. با توجه به بررسیهای جغرافیایی در خلیج فارس، دآنویل، صفحهی 152، دوآرته باربوسا باسیدو را بعنوان یکی از شهرهای تحت فرمان پادشاه هرمز نامگذاری کرد. من نمیتوانم هیچ مرجعی را در نسخهی دیمز از کتاب دوآرته باربوسا بیابم. با این حال در بیش از یک دوجین نوشتههای منتشر نشده باربوسا، هنوز هم در میان کارهای باربوسا وجود دارد، و این کاملاً ممکن است که دآنویل به چیزی دسترسی داشته که باسعیدو در آن ذکر گردیده است، (از جرج فلورس متشکرم که مرا متوجه نمود تا به این نکتهی مهم اشاره نمایم). منشور جهانی که شامل تمام چیزهایی است که در جهان کشف شده از سال 1529 توسط دیگو ریبریو، در ضمن باسعیدو را هم نشان میدهد. دژانیرو کووتو را ملاحظه نمایید. جی. ال. بَک گرامونت و محمد طالقانی، اطلس تاریخی خلیج فارس (قرون 16 تا 18) (تورن هاووت: برپولز، سال 2006 .م)، صفحهی 105؛ مقایسهی بررسی دوآرته باربوسا، نوشته ام. ال. دیمز، جلد 2. (لندن، انجمن هاکلیوت، 1918 تا 1921) جلد 1، صفحهی 78، شمارهی 1.
61. به گفتهی آقای دره شوری یک کپی از کتیبه توسط یک بازدید کنندهی معمار پرتغالی و هنگامی که سازمان میراث فرهنگی ایران و بنیاد کالوست گلبنکیان برای اولین مرتبه به فکر ترمیم قلعهی پرتغالیها در قشم افتادند، ساخته شد.
62. Antonio Correa de Souza.
63. Ribeira Grande.
64. Cape Verde.
65. http://www.worldstatesmen.org/Cape_Verde.htmL.
66. Aires Corria.
67. CAlicut.
مونیک کروران، بحرین در قرن شانزدهم: قلعهیی نفوذناپذیر (منامه: وزارت اطلاعات، سال 1988م)، صفحهی 17، شمارهی 29.
68. Lopes de Sequeira.
69. اوزباران، ترکهای عثمانی، صفحهی 47.
70. Cochin.
71. Martaban.
72. کتاب دوآرته باربوسا، جلد 2، صفحهی 157.
73. روی مانوئل لوری یررو محبت نموده و به من اطلاع داد که معماران پرتغالی که اخیراً قلعهی پرتغالیها را در قشم بررسی نمودهاند مشکوکاند که ساختمان درون قلعه که مربوط به روی فری یر بوده، بیش از قلعه قدمت دارد (بحث در ذیل). اگر این موضوع درست باشد، ظاهراً تاریخ اولیهی سنگ قبر قابل توضیح است. از سوی دیگر، بسیار محتمل است که قلعه توسط صفویان و حاکمان بعدی قشم، بازسازی شده باشد. بنابراین رفع ابهام در مورد مراحل ساخت قلعه تنها به واسطهی یک بررسی خارجی، بدون حفاریهای جدید در بهترین حالت خطرناک است. توجه داشته باشید که اظهاراتِ من، با توجه به تصدیق گفتههای تکسی یرا در سال 1604. م است که عمیقاً نشان میدهد که پرتغال هیچگونه حضور نظامی در آنجا نداشته است، چه رسد به اینکه در آن زمان در قشم قلعهیی وجود داشته باشد.
74. تکسی یرا، سفرها، صفحهی 20؛ در هولا یا اعراب هولا از نخیلو، فلور، خلیج فارس، صفحهی 45 را ملاحظه کنید.
75. Rui Freire d' Andrade.
76. ااِن. استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا در قرن هفدهم: کمپانی هند شرقی و کاهش کاروان تجاری (شیکاگو و لندن: نشریهی دانشگاه شیکاگو، سال 1974.م)، صفحهی 312.
77. بی. جی. اسلات، اعراب خلیج فارس، 1602 تا 1784 (لایشندام، 1993)، صفحهی 107.
78. استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا، صفحهی 388.
79. Dom Francisco de Sousa.
80. در واقع شاه عباس بعداً متوجه شد که ساخت قلعه در قشم خصمانه است، استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا، صفحهی 340. پادشاه هرمز به رویفرییر گفته است: که تمام سواحل ایران به حق متعلق به من است و علاوه برین، جزیره کوییزوم هم به همین ترتیب متعلق به من است اگرچه شاه ایران آن را به پرتغال فروخته است. بنابراین قلعه بدون هیچگونه اختلاف و مشکلی میتواند بنا گردد و چون جزیره واقعاً متعلق به من است او (شاه) آن را بدون آنکه سودی برایش داشته باشد فروخته، و اگر تاکنون ظلم و ستم و عدالت را زیر سؤال برده بود ایران در برابر این کار مخالفت میکرد، من پول و نیروی انسانی دارم که بخاطر شاه پرتغال در خدمت اتباع پرتغالی قرار میدهم تا از آن در برابر تمام قدرتهای دنیا دفاع کنند. سی. باکسر را ملاحظه نمایید، سلسله یادداشتهای رویفرییر دآندراده، که مرتبط به بهرهبرداریش بعنوان ژنرال دریای هرمز، سواحل ایران و عربستان بعنوان ژنرال از سال 1619 تا پایان مرگش پادشاهی پرتغال را ترک کرد (London: George Routledge and Sons)، سال 1930، صفحهی 34.
81. سی. آر. باکسر، رقابت انگلیس و پرتغال در خلیج فارس، 1615 تا 1635، ویرایش شده در E. Prestage، زمینههای روابط انگلیس و پرتغال (Watford: Voss and Michael)، سال 1395.م، صفحات 71 و 72.
82. باکسر، رقابت انگلیس و پرتغال، صفحهی 72.
83. باکسر، سلسله یادداشتهای روی فرییر، صفحهی 35. با توجه به گفتههای باکسر مورها بعنوان خدمه اعراب کار میکردند؛ رقابت انگلیس و پرتغال، صفحهی 72.
84. باکسر، سلسله یادداشتهای رویفرییر، صفحهی 37.
85. همان، صفحهی 36، شمارهی 1. با استناد به اس. پورچاس، هاکلیاتوس پستموس، جلد 10، صفحهی 334.
86. Marde de Deos.
87. Tomas Wilson.
88. همان، صفحهی 37، شمارهی 1. با استناد به اس. پورچاس، هاکلیاتوس پستموس، جلد 10، صفحهی 334.
89. استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا، صفحهی 339.
90. Edward Monox.
91. همانجا.
92. همان، صفحهی 340.
93. همانجا.
94. همانجا.
95. اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 109.
96. Boxer.
97. Steensgaard.
98. Slot.
99. باکسر، رقابت انگلیس و پرتغال، صفحهی 73، شمارهی 1.
100. اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 102.
101. همان، صفحهی 110.
102. Jeronimo Tavares.
103. خواجه معینالدین فالی در سال 1602 .م به نیروهای صفوی فرمان داد تا بحرین را تسخیر نمایند. همان، صفحهی 112، فلور، خلیج فارس، صفحهی 202.
104. Sermion.
105. Simao de Melo.
106. استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا، صفحهی 340.
107. همان، صفحهی 341، شمارهی 131.
108. ریچارد بلیچ، جان وِدِل، ادوارد مونوکس و نیکلاس وودکاک در کارخانهی سورات (Aboard the Jonas, in Gombroon Road)، 7 فوریه 1622، در کارخانههای انگلیس در هند، سال 1622 تا 1623: تقویمی از اسناد در ادارهی هند و موزهی بریتانیا، ویرایش شده به وسیلهی ویلیام فوستر، (آکسفورد: نشریهی کلارندون، سال 1908 .م)، صفحهی 32.
109. William Bell.
110. استینزگارد، انقلاب تجاری آسیا، صفحهی 341.
111. باکسر، رقابت انگلیس و پرتغال، صفحهی 74.
112. کارخانههای انگلیس در هند، سال 1622 تا 1623، صفحه 32.
113. همان، صفحهی 34.
114. William baffin.
115. Blithe.
116. Haklugtus Posthumus.
117. Purchas.
118. بنقل از ویلسون، خلیج فارس، صفحهی 146، شمارهی 1.
119. Al Ferangi.
120. Al Anglazi.
121. ناشناس، «قبر بافین»، مجلهی انجمن سلطنتی آسیای مرکزی 14، سال 1927. م، صفحهی 311.
122. مارک هام، سفرهای دریایی ویلیام بافین، صفحات 45 تا 46، شمارهی 2.
123. «شعر پارسی»، مجموعه مقالات آکادمی سلطنتی Lincei 6 ( 1890.م)، صفحات 291 تا 303؛ ام. پیستوسو، قدری، شاعر شیراز، "epica" Safa-vide', Oriente Moderno 58. م، صفحات 321 تا 325.
124. بر اساس گزارش مطبوعات ایران در مورخ 4 دسامبر 2006.م، بنیاد Gul-Calouste benkian و دولت ایران برای بازسازی قلعه پرتغالیها در قشم توافق کردهاند.
125. Souza.
126. با تشکر مجدد از آقای بیژن دره شوری که دکتر سی. ای. پیتری و من را در سفرمان به قشم همراهی نمودند و سایت را به ما نشان دادند.
127. St Francis of Souza.
128. با کسر، رقابت انگلیس و پرتغال، صفحهی 72؛ اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 114.
129. اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 116.
130. Francisco de Gama.
131. همان، صفحهی 133.
132. همان، صفحهی 134.
133. اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 204.
134. Casem Broot.
135. همان، صفحهی 252.
136. همان، صفحهی 256، شمارهی 41، با استناد به لیسبون، نزد کتابخانهی ملی پرتغال محفوظ میباشد، کد 485. اِوورا، کتابخانهی عمومی اِوورا.
137. اسلات، اعراب خلیج فارس، صفحهی 265.
138. Jean Baptiste Bourguignon d' Anville.
139. D. Alvaro de Naviay Cienfuegos.
140. دآنویل، تحقیقات جغرافیایی، صفحات 151 و 152.
141. در سابق با نام هیئت اعزامی تحقیقات جغرافیایی در خارج از کشور و هم اکنون با نام مؤسسه تحقیقات آب و هوای (http://www.iict.pt).
142. آر. مَکِنلی و تی. مَک ارِلن: «جزیرهی مومباسا: چشماندازی دریایی»، مجلهی بینالمللی باستان شناسی تاریخی 11 (2008. م)، جدول شماره 2.
143. James Kirkman.
144. Joao da Mota e Silva.
145. Braga.
146. جیمز کِرکمن، قلعهی عیسی، قلعهیی پرتغالی در سواحل شرق آفریقا (آکسفورد: نشریهی کلارندرن سال 1974)، صفحهی 73.
147. Azevedo.
148. سی. آر. باکسر و کارلوس آزه ودو، قلعهی عیسی و پرتغالیها در مومباسا، 1593 تا 1729، (لندن: هولیس و کانر)، صفحهی 108.
149. اچ. برکائوس، شرح وقایع آبنگاری جغرافیایی با توضیحدادن و به تصویر کشیدن میزان کاهش آن بر روی نقشهی خلیج فارس (گوتا: جاستوس پِرتس، سال 1832)، صفحهی 46.
فصلنامهی تخصصی مطالعات خلیجفارس، سال دوم، شمارهی سوم (پیاپی 7)، 1395.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}